نتایج جستجو برای عبارت :

گاهی خواستن، توانستن نیست

خواستن توانستن است؟
امروز قریب به یک ساعت و پانزده دقیقه گفتم از آنکه " بله!!! خواستن (تا شما خواستن را چه معنی کنید) اگر واقعی نه، بلکه حقیقی باشد، توانستن محض است!
تا به حال در زندگی اینقدر استدلال برای موضوعی که شاید خود عامل به آن نیستم نیاورده بودم،حس غریبی بود، واقعا غریب بود، غریب تر از نگاه و حرف های آکنده از تنفر دیگران...
ولی واقعا، خواستن توانستن است؟اصلا من تا به حال هر چه خواسته ام توانسته ام؟ خواستنم موجب توانستنم شده یا...؟
اما برا
میگن خواستن توانستن است!
ولی وقتی هی میخوای و نمیشه، یعنی درست نخواستی! ولی وقتی مسیرِ خواستن رو عوض میکنی و تمام مسیرهای ممکن رو امتحان میکنی و بازم نمیشه! اینجا دقیقا یعنی چی؟ اینجا ایراد از کجاست؟! دیگه باید چطوری بخوام چقدر تغییر کنم؟ بابا! من دیگه اون منِ سابق نبستم! خویشتنِ خویشم تغییر کرده!!!
آخرین بار کِی اول شدی؟ 
من آخرین بار سوم دبیرستان که رشته ی ریاضی بودم اول شدم نه فقط توی رشته ی خودم تو مدرسه بلکه شاگرد اول کل مدرسه شدم. 
آره یادمه اون حتی آخرین باری بود که خواستن توانستن هست رو به خودم ثابت کردم.
تو اوج از بهترین روزای زندگیم خداحافظی کردم و بعدش دیگه زندگی نکردم.
به دوروبرم نگاه میکنم خوب که توجه میکنم میبینم که ما چقدر خوب از مواد دوروبرمون استفاده میکنیم تا ترکیب های جدید بسازیم که نیاز هامون رو برطرف کنیم. به نظرتون با همون مواد میتونیم آدم بسازیم؟ یادمه وقتی اولین بار از پدر و مادرم پرسیدم ما چجوری به دنیا اومدیم سکوت کرد بعد خندیدند، هر دوشون خندیدند بعد گفتن شما رو خدا به ما داده. ما رو خدا داده به پدر مادر هامون ولی من یادم نمیاد که انتخاب کرده باشم.!!!
به نظرتون اگر بتونم اتم های تخمک و اسپرم رو
نگاهم خورد به تقویم گوشه میز، امروز آخرین روز مرداد...فقط ۳۱ روز تا پایان فصل تابستون، فقط ۹۰ روز تا روز آزمون .نمیخوام کاسه چه کنم دستم بگیرم اما واقع بینانه   روزای قبلی که تموم شد ،به خوبی درس نخوندم،دنبال علت نیستم فقط  از خودم کمی دلگیرم بابت  کافی نبودن تلاشِ روزای  تموم شده قبل  .نمیخوام با غصه خوردن این فرصت را از دست بدم ،همین تایم هم میتونم حداقل ۳مرور کل مباحث داشته باشم.پس تلاشم ادامه میدم .عین معجزه بود برای من که ویس یه قبول شده
بنظر من آدم ها تو یه وقتایی از زندگیشون به یه نقطه های عجیبی میرسن!
اون نقطه عجیبس که انگار تمام اراده ای که تو خودشون سراغ دارن میاد رو و بوووم میتونن!
هر چی بیشتر جلو میرم و بیشتر میفهمم میبینم انگار همه چیز انرژیه!و این انرژی خواستن و تونستن چیز عجیبیه!
میدونی تو اوج سیاهی تو اوج نا امیدی یهو تموم اراده ات جمع میشه و تو کارایی رو میبینی میتونی بکنی که شاید روز قبلش کلی تلاش کرده بودی و نشده بود!
فکر میکنم بیشتر از اینکه همه چیز خواستن باشه ان
"خواستن توانستن است"
 
 
موسسه ی همراه نو یک از موفق ترین  موسسه های مشاوره ای با راهکار جدید درسی و انگیزشی همراه همیشگی  دانش اموزانی است  که درصددرسیدن به بالاترین سطح رتبه های کنکورهستند.
تشکیل شده ازمجموعه ای ازمشاوران مجرب وکارکشته ودارای عالی ترین رتبه های کنکورسراسری وهمچنین دارای سابقه ای درخشان درجهت خدمت رسانی آموزشی وتحصیلی می باشد
 
 
همکاران ما در این مجموعه بابه کارگیری خدمات،اهداف وبرنامه های جامع ومتنوع وبا نظارت کامل و
به نظرتون چرا یک دانشجوی لیسانسه یا طلبه بعد از سیوطی و مغنی نمی تونه با یک توریست عرب مکالمه کنه و یک آدرس ساده رو بهش بگه؟⬅️یه کانال زدیم که این مشکل رو حل کنیم. تازه «کارتون صلاح الدین» رو بهمراه پیاده سازی لغات مشکلش شروع کردیماینجا گرامر نداریم ولی قراره با کارتون و متون درسی مکالمه عربی رو یادبگیریمقبل از سفر به دبی، امارات، عراق، عربستان، لبنان و 19 کشور عربی دیگر حتما درس های خودآموز ما را بخوانیداصلا چرا مسافرت؟ کللللی میشه با عرب
چیزی که بر من روشن است این است که تو مرا نمی‌خواهی. به همین صراحت. خواستن به شیوه‌ی خود، سراسر خود خواهی است که حوصله‌ی مرا سر می‌برد. خواستن اگر به طریقه‌ی خون و استخوان نباشد، اگر به شکستن استخوان و مباح کردن خون نباشد، تنها ملال انگیز است. خواستن تو، که البته چندی ست بر اثر رنجت به نخواستن بدل شده، که از سر فرصت و فراغت و اماها و اگرها ست چنگی به دل من نمی‌زند. 
من ایستادم که بار دیگر تو را بخواهم. صریح و برهنه مقابل تو ایستادم و چشمانم را
بدترین حس دنیا چیست؟ شاید بگویید تنهایی...  دلتنگی...
  و... اما بدترین حس دنیا "دل زدگی" ست.
دل زدگی، بعد از یک خواستن عمیق می آید. کاری را، چیزی را، کسی را با تمام وجود خواستن.دل زدگی یعنی کاری...  چیزی...  کسی که مدت ها حس خوب برایت داشت دیگر در ذهن و قلبت جایی نداشته باشد.
دل زدگی یعنی احساس خستگی شدید آدمی که دل زده می شود وسط یک جنگ است... یک جنگ نا برابر....یک طرف تمام خاطرات روزهای خواستن جلوی چشمش هست... 
طرف دیگر حقیقتی که زورش بیشتر از تمام خا
به مناسبت
هفته بهزیستی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان شهریار درمرکز خیریه معلولین امام
رضا (ع) این شهرستان حضور یافت. در این برنامه ابتدا کتاب روباه زرنگ و بز نادان:
خواستن توانستن است نوشته عبدالرحمن زرندی جمع خوانی شد. سپس به نقاشی با موضوع
آزاد پرداختند. در پایان هدایایی بین شرکت کنندگان توزیع
گردید. 
دارم بلند بلند غُر می زنم و هی به خدا گلایه می کنم...
-می گوید: چک دو امضا دیده ای؟
من: نه
-حتما شنیده ای؟
آره
-مدل این چک ها اینجوریه که تا امضای دو نفری که صاحب امضا هستند نباشه، نقد نمی شه. حتی اگه معتبرترین آدم های شهر یا دنیا بیان به جای امضا کننده دوم امضا کنند، باز هم فایده نداره؛ چون بانک فقط صاحب امضا رو قبول داره.
اتفاقات زندگی هم مثل چک دو امضاست. یه امضا خواستن آدماست و امضای دوم خواستن خداست...
-یاد بگیر تا خدا نخواد هیچ چیز امکان نداره حت
خواستن از تو نوشتن تا نشود گم آن‌چه باید بودن؛ خواستن از تو نوشتن تا از عشق و از مهر و از خلوص نوشتن. خواستن از تو، که چشمه‌ای پاکی و می‌شویی و می‌روبی و آلام التیام بخشی و روح را، جان. خواستن از جانِ تو که جان و نفس و امید بخشیدن.
خواستن از جرعه‌ای آب حیات که زنده کند مرده را و جوان کند پیر را و سرپا سازد زِپافتاده را. خواستن و خواستن‌های بی‌شماره از چشمه‌ی جاودانگی مهر که عشق بخشیدن و عشق ریختن و در آن ماء رخصت غسل دادن تا گناه شسته شود و قد
عشق اونه که خود فزاینده ست، در بود... در نبود... که هر کار کنی، که هر کار نکنی، بیشتر می شه.
که دل کندن نتوانی و توانستن نخواهی!
که دلت هر لحظه ی نبودنش براش پر می زنه، که هر لحظه ی بودنش غنج می ره و پره از شادی...
که پختگی و حل شدن در عشقم آرزوست... :)
که پر زدن و پرنده ی آسمونِ آبیِ تو بودنم آرزوست... :)
.
.
.
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم، ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
نگام میکنه و بهم میگه میخوای با زندگیت چیکار کنی؟ نگاش میکنمو ساکت فکر میکنم به تمام برنامه هایی که توی سرم رژه میرن. میگم خیلی برنامه دارم دارم ، براشون تلاش میکنم. میگه مطمئنی میشه ؟ مطمئنی میتونی؟ لبخند میزنمو میگم نه! اصلا مطمئن نیستم اما این چیزی که الان میخوام! هیچکس از آینده اش خبر نداره بطور کامل. میگه دیوونه ای. یا باید بشه یا کلا نشه. وقتی سخته چرا بیخودی عمرتو هدر بدی؟ میگم بیا یه بارم شده صفرو صدی به قضیه نگاه نکنو از مسیر لذت ببر.
من یک داستان نویس یا به قول همه یک نویسنده هستم.
می‌خواهم اکنون قصه‌ی خودم را برای شما بگویم ، قصه ای که پر از فراز و فرود و شکست و پیروزی هایی بود. قصه‌ای که می‌خواستم از کوچکی به همه جا برسم مثل یک دانشمند ستاره شناس یا یک شاعر مثل فردوسی و سعدی و خیلی از چیز های دیگر که آرزوی به دست آوردن آنها را داشتم.
از این چیز ها بگذریم داستان من اینجوریشروع شد که ... چند سالی بود که از مدرسه ها گذشته بود و من به کلاس حدوداً دوم سوم رسیده بودم اما اصلاً درس
من یک داستان نویس یا به قول همه یک نویسنده هستم.
می‌خواهم اکنون قصه‌ی خودم را برای شما بگویم ، قصه ای که پر از فراز و فرود و شکست و پیروزی هایی بود. قصه‌ای که می‌خواستم از کوچکی به همه جا برسم مثل یک دانشمند ستاره شناس یا یک شاعر مثل فردوسی و سعدی و خیلی از چیز های دیگر که آرزوی به دست آوردن آنها را داشتم.
از این چیز ها بگذریم داستان من اینجوریشروع شد که ... چند سالی بود که از مدرسه ها گذشته بود و من به کلاس حدوداً دوم سوم رسیده بودم اما اصلاً درس
در زبان ترکی استانبولی،
وجه توانستن با پسوندهای abil/ebil درست می‌شود. با توجه به آخرین حرف
صدادار بن فعل، یکی از پسوندها  را انتخاب می‌کنیم. این وجه در هر زمانی
می‌تواند به کار رود اما معمولا در زمان حال ساده ساخته می‌شود.
حالت مثبت
برای ساختن وجه توانستن در حالت مثبت
ابتدا بن فعل را می‌نویسیم. بعد با توجه به آخرین حرف صدادار بن فعل، یکی
از پسوندهای توانستن را انتخاب می‌کنیم. اگر آخرین حرف صدادار بن a/ı/o/u
بود abil– و اگر e/i/ö/ü بود ebil– را می‌
Must   بایدShould بایدShall بایدCan توانستنCould توانستنMay ممکن بودنMight ممکن بودن
 
بعد از افعال مودال فعل به صورت مصدر بدون to می آید. یعنی به صورت کاملا ساده،  نه ing میگیرد نه to و نه s سوم شخص.
 
⚠️نکته اول : اجبار must بیشتر از  should است . در واقع must رو زمانی استفاده میکنیم که اجبار از سمت شخص دیگری باشد . 
مثال . 
The policeman : you must stop.وقتی پلیس فرمان ایست میدهد.
 و کاربرد should:
A. I have a headache.B. You sholud take a pill and rest.
 
وقتی شما سر درد دارید و دوستتون میگه باید (بهتره) قرص بخ
مدتی هست به دنبال خونه  هستیم برای پیدا کردن یه خونه بزرگتر و نوسازتر پولی که امسال داریم مناسب خونه ی مورد نظرمون در شرایط اقتصادی پارسال هست!
یعنی بگم اوضاع جوری شده که با 80 میلیون رهن و 2 میلیون اجاره نمیتونیم خونه مورد نظرمون رو پیدا کنیم!!! 
تو این شرایط اقتصادی که ارزش پول کشور همینطور پایین و پایین تر میاد و همه چی هم باطبع گرون و گرون تر میشه... فقط در یک شرایط میشه متناسب با تورم درامدمون رو افزایش بدیم اون هم در صورتی که خودمون جزو تول
نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیک‌ترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نیست.
الکافی، تالیف ثقة
پنج شیش سالم که بود یه ماهی کوچولوی نقره ای داشتیم که خیلی شیطون بلا بود. یه بار که خواستن آکواریومش رو تمیز کنن ماهی رو انداختن توی یه تُنگ کوچیک. روی لبه ی سکوی گلخونه تنگ رو گذاشتن و کنارش آکواریومش رو شستن. منم همونجا پایین سکو ایستاده بودم و نگاه میکردم. وقتی آکواریوم خوب شسته شد و از آب تمیز پر شد خواستن ماهی رو بندازن داخلش ولی با تنگ خالی مواجه شدیم. من که در لحظه اول از غیب شدن ماهی به شدت ترسیدم ولی بعدش جیغ بلند کشیدن و بالا پایین پرید
به نام خدازمانی معتقد بودم برای رسیدن کافی است قدم اول را بردارم. کافی است شروع به رفتن برای رسیدن بکنم. موفقیت را ثمره بی چون و چرای تلاش می‌دانستم و اطمینان صد در صد داشتم که اگر همه تلاشم را بکنم به مقصود خواهم رسید‌. فکر می‌کردم اگر وقت و انرژی کافی صرف کنم و از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکنم، آن اتفاق که باید می‌افتد.اما بعدها فهمیدم، رفتن همیشه به رسیدن منتهی نمی‌شود! حاصل همیشگی تلاش بسیار، موفقیت نیست! متوجه شدم وقتی با انگیزه و توکل
عده ای از نوشته های ظاهری برخی از ادیان اینگونه می رساند که برای رسیدن به سعادت باید نفس خویش را در راه خدا زنده کرد و در دینی دیگر می گویند برای زنده کردن ابتدا باید کُشت تمام خواستن ها را و همه ی خواستن هایت را باید با خواسته های خدا هم مسیر کنید... 
آنچه که به واقع اتفاق می افتد این است که اکثریت از آیین قربانی و سایر آیین ها ظاهری بیشتر درک نکرده اند برای همین تغییر صورتی مشخص در شیوه ی اجرای آیین ها توسط این گونه اشخاص اتفاق می افتد و در طول
معجون هفتگی☕☕☕☕ساعت ۳ به وقت کافه روزگارطبق معمول من جایی زهره شیک و معجون ازین تیپ‌نوشیدنیاطبق معمول یه عالم کاغذ خودکار رو میز کافی شاپاینبار میخواستم جبران کنمهفته ی پیش فقط زهره خلاصه گفته بودخوشبختانه با حذف کردن چند تا از حاشیه های بیهوده ی زندگیم ک فقط ذهنمو شلوغ میکرد برنامه هام منسجم تر شده بودمن و زهره دوست اینستاگرامیم‌ک اشتاییم باهاش از اتفاق های نااااب زندگیم بود هر هفته میریم و با هم از مهندسی انگیزش حرف میزنیم اون بهرا
تو آشپزخونه ایستاده بودم که بابا از بیرون اومد و بعد از گذاشتن خریدها تو آشپزخونه، چیزی از توجیبش درآورد و دستش رو مشت کرد به سمت من.
دستم رو جلو بردم و چند ثانیه بعد یه چیز سنگین تو دستم بود. یه سنگ سفید خیلی صاف. سنگ عجیبی بود. به نظر مصنوعی میومد. سطح سفید و صافش انگار که یه روکش سرامیکی بود.
یاد یکی از کتاب‌های بچگیم افتادم. خانه‌ی شکلاتی. سنگ دقیقا شکل تصورم از سنگ‌هایی بود که هنسل جمع کرده بود و بار اولی که با خواهرش تو جنگل رها شدن، به کمک
ما ملتی هستیم درد آشنا؛ اما نه به درد، تن سپرده و خو کرده.حکایت، همان حکایت قدیمی پرنده است و قفس؛ پرنده‌ی بسیار آشنا با قفس؛ اما نه معتاد به قفس، و نه شوکت باغ از یاد برده، و نه تن به دیواره‌ی قفس کوبیدن را دمی فرونهاده؛ گرچه در لحظه‌هایی چنین می‌نماید که خستگی، به نشستن و آب از آبدان قفس نوشیدن و ارزن از دانه‌دان قفس برچیدن را برجنگیدن به خاطر آزادی ترجیح داده است؛ اما ما ملتی هستیم با هشیاری‌های تاریخی شگفت انگیز، و به همین سبب، آن دانه
نمایشگاه برام یکی از لذت بخش‌ترینهای زندگیم بود تا جایی که می‌تونم براش زار زار گریه کنم.
دلم تنگ شده برای دوستام، برای بچه‌ها، برای کتابها، تبلیغ کردن، حرف زدن، حتی آدرس دقیق دادن
سال دیگه اگه ازم خواستن بازم میرم؟
قطعا
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
وقتی هدفی را در ذهن داشته باشیم و به معنای واقعی در سودای آن به سر ببریم ، شرایط اطراف نیز بر وفق مراد ما می شود.
مثلا وقتی که من در سودای بدست آوردن هدف الف باشم ، برای مثال حتی سرچ های اینترنتی ام هم در آن راستا خواهد بود و چه بسی که زود تر به آن برسم.
پچ‌پچ‌ شب‌ها. گشنمه‌ها. بیرنج خواستن‌های. درد پاها. قرمزی رگ‌ها. قرمزی زن‌ها. ران‌ها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها‌. زن‌ها. تفاوت جنس‌ها. آسایشگاه‌ها. قبرستان‌ها. قربستان‌ها. قرمه سبزی‌ها. شوخی‌ها. سایه‌ها روی دیوارها. بیداری‌ها. در خواب بیدارها. در بیدار خواب‌ها. عصبانی‌ها. زدن‌ها. زنده به گور کردن‌ها. مهره به مهر زدن‌ها. مرده به زندگی کردن‌ها. پرده‌ها. ترس‌ها از جای نو‌ها. کهنه‌ها. مرده‌ها. زنده مرده‌ها. صداهای متناس
مطمئنم خواندن این مطالب براتون خیلی مفید خواهد بود. مفید و کاربردی !
شاید خواستن و دوست داشتن ای که الان در ذهن من است با آنچه در ذهن شماست بسیار متفاوت باشد.
امشب به این نتیجه رسیدم که خواستن هر چیزی راه متفاوتی داره و همیشه از یک راه نباید وارد شد
مثلا
ادامه مطلب
من یک بودم که قرار بود تنها کارم این باشد که شاد و خرم داخل گلدان سفالی گوشه اتاق باشم ...
تا اینکه خواستن یک رشد صعودی داشته باشم بذری از وجودت در خاک من ریختن ...
سرانجام جایم از گلدان روی میز رسید به سطل زباله زیر میز =)
#crystal_mim
پچ‌پچ‌ شب‌ها. گشنمه‌ها. بیرنج خواستن‌های. درد پاها. قرمزی رگ‌ها. قرمزی زن‌ها. ران‌ها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها‌. زن‌ها. تفاوت جنس‌ها. آسایشگاه‌ها. قبرستان‌ها. قربستان‌ها. قرمه سبزی‌ها. شوخی‌ها. سایه‌ها روی دیوارها. بیداری‌ها. در خواب بیدارها. در بیدار خواب‌ها. عصبانی‌ها. زدن‌ها. زنده به گور کردن‌ها. مهره به مهر زدن‌ها. مرده به زندگی کردن‌ها. پرده‌ها. ترس‌ها از جای نو‌ها. کهنه‌ها. مرده‌ها. زنده مرده‌ها. صداهای متناس
سلام آقا جان، سلام! 
*صلی الله علیک یا اباعبدالله.ع* روزهای زیادی است کسی در ذهنم، در دلم، در درون متلاطم بی تابم با شما سخن می گوید. اشک می ریزد، لبخند می زند، می سوزد، بیتابی می کند، راضی می شود، دلتنگی می کند، ناله می زند و واگویه می کند. 

آقا جان، این روزها ذهن و دلم درگیر یاد حضرت زین العابدین.ع است. متوسل به مولایی می شوم که خداوند نرفتن و نبودن و ندیدن را برایشان مقدر کرده بود. آقایی که دستور دیگری داشتند غیر از حضور. کنار بودند. دور بودن
سلام آقا جان، سلام! 
*صلی الله علیک یا اباعبدالله.ع* 
روزهای زیادی است کسی در ذهنم، در دلم، در درون متلاطم بی تابم با شما سخن می گوید. 
اشک می ریزد، لبخند می زند، می سوزد، بیتابی می کند، راضی می شود، دلتنگی می کند، ناله می زند و واگویه می کند. 
آقا جان، این روزها ذهن و دلم درگیر یاد حضرت زین العابدین.ع است. متوسل به مولایی می شوم که خداوند نرفتن و نبودن و ندیدن را برایشان مقدر کرده بود. آقایی که دستور دیگری داشتند غیر از حضور. کنار بودند. دور بودن
دوست وایتم از کارش اخراج شد.
نمیدونم به خاطر دائم الوید کشیدن و دائم السیگار بودنش بود،
یا که فقط عذر خیلیا رو خواستن.
اخراج شدن در کانادا از رگ گردن به شما نزدیکتر است. یهویی هم اخراج میکنن. فقط باارزش ترین کارمنداشون رو نگه میدارن. مهمم نیست که شما چند سال اونجا کار کردین.
 
سونی چگونه متولد شد 
شاید بتوان گفت تولد یک کمپانی موفق از همان لحظه که در ذهن یک فرد خلاق با پشتکار قوی و زیاد ظهور میکند نام برد و پشتکار را مایه ی حیات یک ایده معرفی کرد نکته ای که تاسیس کنندگان کمپانی قدرتمند سونی خیلی خوب فهمیده بودند و از آن بهتر این که به خوبی اجرا کردند به طوری که اکنون از برترین شرکت های تولیدی در صنعت سونی میباشد برندی که کمتر کسی هست در دنیا که نام این برند ژاپنی را نداند .
آری بهترین و ثروتمند ترین افراد هم اگر باش
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم ، بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی ، اما به این می‌ارزد که خودمان باشیم. تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما به کسی آسیبی نمی‌زند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگی‌ها ، که با این توضیح خواستن‌ها و تلاش‌های بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته‌اند
#اریک_فروم
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم ، بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی ، اما به این می‌ارزد که خودمان باشیم. تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما به کسی آسیبی نمی‌زند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگی‌ها ، که با این توضیح خواستن‌ها و تلاش‌های بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته‌اند
#اریک_فروم
بدترین حس دنیا چیست؟ شاید بگویید تنهایی...  دلتنگی...
  و... اما بدترین حس دنیا "دل زدگی" ست.
دل زدگی، بعد از یک خواستن عمیق می آید. کاری را، چیزی را، کسی را با تمام وجود خواستن.دل زدگی یعنی کاری...  چیزی...  کسی که مدت ها حس خوب برایت داشت دیگر در ذهن و قلبت جایی نداشته باشد.
دل زدگی یعنی احساس خستگی شدید آدمی که دل زده می شود وسط یک جنگ است... یک جنگ نا برابر....یک طرف تمام خاطرات روزهای خواستن جلوی چشمش هست... 
طرف دیگر حقیقتی که زورش بیشتر از تمام خا
هرسال چنین شبی با کلی ذوق و امید و آرزو کارای مراسم رو میکردیم و کلی شاد بودیم و خوش میگذشت....
تهشم یه ارتباط عمیق قلبی و چشمای نم گرفته...
همینجوری دعا کردن و حاجت خواستن
از خاص ترین روز های سال برام چنین روزی بود!
شاید مهم ترین شب سال
ولی امشب به لطف کرونا بعد از اینهمه سال نشد جشنی باشه:(
زندگی رو یکنواخت کرده انگار
به نام خدایی که اثر پای مورچه را بر سنگ سیاه می بیند.. 
 
آغاز می کنیم برای استمرار داشتن...
برای رهایی از کسالت ها و تنبلی ها... 
برای رویش... 
برای دیدن اعجاز ها...
برای در صف بودن و پشت سر امام ایستادن...
برای یاری خواستن و ثابت قدم ماندن به مدد خودشان
 
                                                                        میلاد امام حسن علیه السلام
به نام خدایی که ااثر گای مورچه را بر سنگ سیاه می بیند.. 
 
آغاز می کنیم برای استمرار داشتن...
برای رهایی از کسالت ها و تنبلی ها... 
برای رویش... 
برای دیدن اعجاز ها...
برای در صف بودن و پشت سر امام ایستادن...
برای یاری خواستن و ثابت قدم ماندن به مدد خودشان
 
                                                                        میلاد امام حسن علیه السلام
اما هنوزم ارزوهامو پیدا نکردم
چیزی که از شدت خواستن، مانع خواب راحتم بشه و صبح به شوق اون از خواب بیدار بشم
رسیدن به چیزی یا کسی یا انجام دادن کاری
یا رفتن به جایی
جایی؟
چرا هست...
کاری ؟ اره هست... فعلا هست...
 
ببخشید الکی غر زدم
غرامو پس میگیرم
دنیا، دنیای تغییر و تحول است
سلول های بدن هر هفت سال یک بار به طور کامل عوض می شوند1.
درخت ها هر سال می میرند و دوباره زنده و بازیابی می شوند.
علم دائما در حال تغییر و تکامل است.
نکند از این چرخه تکامل جا بمانیم.
سرمایه انسانی ما اخلاقیات ماست. نکند با پیشرفت های مادی، از پیشرفت های معنوی
جا بمانیم.
همه چیز به یک تصمیم بستگی دارد. باید بخواهی تا رشد کنی2.
منابع:
1.     
https://click.ir/1394/10/24/scientists-end-up-rumors-about-human-7-year-replacement-cycle/
2.     
سوره مبارکه نجم،
آیه 39
تمام دلخوشی هایی که میشه از زندگی داشت و قدرشون رو باید دونست...  اول داشتنشون.. اگر نداریشون پس باید بخوای که داشته باشی.      من میخوام دلخوشی های خودمو داشته باشم حتی اگر در راه خواستن آسیبی بهم وارد بشه..  
نظر شما چیه؟   آیا براتون دوست داشتنی هاتون اونقدر ارزش داره که در راه رسیدن بهشون آسیبی متحمل بشید؟ 
دیروز خیلی بی حوصله بودم طبق معمول و باز به بچه فکر می کردم.
اخرش به این نتیجه رسیدم که بچه می خوام.
امروز ولی کاملا برعکس، گفتم نه نمی خوام.
حالا نیس فعلا خیلی به خواستن نخواستن من مربوطه
هاهاها
چه جکی شدم من
آخه خدایی هر ننه قمری دور من بوده حاملس ینی همین کمه که یه مجردی هم بیاد بهم بگه منم حاملم ینی یه جوریه تمام جهان حاملن فقط من نیستم. واقعا
یکی از موضوعاتی که باعث عصبانیت من می‌شود، غیر مستقیم بیان کردن حرف هاست. مثلا اگر شما چای می‌خواهید و من مسئول چای هستم، به‌جای بیان درخواست بگویید : من خیلی چای دوست دارم. و منتظر باشید من از این جمله موضوع چای خواستن را برداشت کنم. چند دقیقه پیش اتفاق مشابهی برایم افتاد و در حال تلاش برای آرام شدن هستم. هرچند این صحبت ها را بعدا با شخص مورد نظر در میان می‌گزارم.
به نام خالق بی‌همتا
سلام آقا
امسال و امشب اولین شبی بود که داغ نطلبیده شدم به طور خاصی وجودم
رو سوزوند و از ته دل خواستن یک لحظه بودن و دیدن حرمتون آرزوی تموم
وجودم شد.
دلم لرزید، لرزشی بی‌تکرار  که هر ثانیه‌اش فرق می‌کنه با ثانیه قبل از اون.
اصلاً مگه می‌شه آرزوی بودن تو سرزمین عشق تکراری بشه.
واگویه‌ها، خاطرات، زائران پیاده‌تون، تصاویر حرم و ...غم دلم رو به امید گرفتن 
برات سال آینده می‌شوره. دست گدایی‌ام به آسمون بلنده و وجودم یک‌
من فکر میکنم رابطه درست برپایه خواسته هرکس برای دیگری، نه برای خودش، و نخواستن ها برای خودش، نه دیگری، شکل میگیره. نخواستن ها رو آزاد میکنم چون قوی هستن اما خواستن های از پیش تعیین شده رو باید کنار گذاشت. چون هرچقدر هم قوی راحت کنار گذاشته میشن یا تغییر میکنن یا شکل های جدیدی ازشون به وجود میاد. خواستن باید در روند ارتباط ایجاد بشه نه از پیش. اگر در ارتباط اتفاقی افتاد میتونه رابطه ای شکل بگیره که باز حتی خود رابطه، لازم نیست در چارچوب خواسته
پرسیدم چندسال گذشته؟ و به ساعت مچی م نگاه کردم. هرچی افتاد جلو پات ازش خواسته نساز. بذار احساساتت رو بیدار کنه. ولی درگیر نشو اونقد که نتونی فکر کنی. احساس های مربوط به خواستن رو دور بریز یعنی. بعد با باقی مونده هاش فکر کن. از فکر هات احساسات جدید تولید بشه. خلاصه که عزیزم، سعی کن یکم استعداد داشته باشی.
 
روزهای سخت و خوب هرکسی به پندارها و رفتارها و تصمیمات خودش مربوط است.
هیچکس جز خودمان ، ما را درک نمی کند و برایمان نمی ماند.
برای داشتن حال خوب باید بخواهیم که حسش را پیدا کنیم.
" خواستن توانستن است" و برای "داشتن"  باید  "خواست و کوشید" ...
"گذشت، مسئولیت پذیری ،دقت و تلاش و پایمردی کلیدهای موفقیت و آرامش ما هستند." 
باید برای "آرامش و عزت " کوشید و پایمردی کرد!
" کوشش "ممکن نیست ، مگر با " اندیشورزی و دقت و تلاش".
و"پایمردی " محال است تحقق یابد، مگر ب
طرف میگه: حسابش از دستم در رفته که گفته بودم میخوام و میشه..    ولی  یکی دو نفر که به تو بگن حالا این نه یکی دیگه..  یا این نه!    کوتاه میایو میگی باشه این نه!؟
 منی که 1000 بار میگم و هستم.   چی بگم خانومم؟     1000 بار خواستن من کمتر مهمه..  به ازای  هر بار گفتن "نمیشه"ی بقیه،  من 100 بار بگم میشه و میخوام.. 
"یعنی اگه من  جای تو بودم نمیتونستم بگم نه!"  
حد اقلش میگفتم نمیتونم بگم نه
آه از این درد، آه از این صبر، نیچه بود می‌گفت هرآنچه مرا نکشد قوی‌ترم می‌کند؟ پس چرا من هربار ضعیف‌تر می‌شوم؟ هربار بیشتر از قبل سست و بی‌جان می‌شوم، هربار زودتر می‌بازم.
زندگی... این چه دردیست بودن که گریزی از آن نیست؟
درد بودن، درد تنهایی، درد کامل نبودن هیچ چیز، درد... درد.... درد.... زندگی همین درد است و بس. کاش رها شدنی بود...
نخواستن بزرگترین رها شدن است... بی‌نیازی... و نیاز خودش باگ وجودی ماست. 
خسته‌ام از نیاز، خواستن، نقصان. 
تو اگر باش
من تا الان مستی را تجربه نکرده ام اما قبلا گفته ام که خستگی با روان آدم چه میکند، اینطور نیست؟
حالا حس میکنم مستی از سرم پریده و به این فکر میکنم حرفی که زده ام را چطور جمع و جور کنم و البته که به هیچ جوابی نمیرسم
گاهی به داشتن قدرت اختیار شک میکنم 
فکرمیکنم این هم بازی کائنات یا خداوند یا هرکس و چیز دیگری است_من هیچوقت درمورد این چیزها مطمئن نبوده ام_ که میخواهد تو دست و پایت را بزنی و اسمش را بگذاری تلاش و بعد تمام هرچیزی را که داشته ای از تو بگ
مدت زیادیه که حس می‌کنم تبدیل به یک تماشاچی صرف شدم ، میشینم به تماشای پیشرفت دیگران،موفقیت‌های دیگران، توانستن‌های دیگران ، خوش گذرانی‌های دیگران ، و توی ذهنم برای خودم برنامه‌ای میچینم که به زودی از این منفعل و بهر تماشا بودنم درمیام و دست به کاری می‌زنم که غصه سربیاد .و این سیکل مدام تکرار میشه، تماشا کردن و برنامه چیدن ، تماشا کردن و برنامه چیدن ، تماشا کردن و برنامه چیدن و چه نیازی به گفتن که این برنامه‌ها تبدیل به عمل نمیشه . به خو
اگر شما یک انسان عادی باشید در شرایطی که کمی به نسبت معمول سخت‌تر شده، یکی از راه‌ها این است که پناه ببرید به انسان دیگری برای حرف زدن و کمک خواستن. اما اگر کمک خواستن را بلد نباشید، اگر از گفتن رنج‌ها، گرفتاری‌ها و حتی بیماری‌هایتان هراس داشته باشید، اگر آن جنسی از درک و همدلی که آرامتان می‌کند را نه از خانواده دریافت کرده باشید، نه مشاور، نه پزشک، نه دوست و نه هیچ بنی‌بشر دیگری، دیگر نمی‌توانید به دنبال راه‌حل بگردید.
شما از بیماری رن
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
گاهی سزای خواستن،داشتن،وگاهی سزای داشتن،شکستن،وگاهی سزای شکستن،فقط یک دل بی گناه است. آری دلم، که دلم برایت میسوزدچراکه تو هم به ناچارازسرتنهایی بایددرخرافات عشق بسوزی وبسازی./۱۱۹
Behnamzargar
اگر تغییر نکنیم ، حذف می شویم . برای جلوگیری از حذف شدن در بازی زندگی ، باید تغییراتی را در خودمان و زندگی مان به وجود آوریم .
کلیدهای این تغییر عبارتند از :
کلید اول: خواستنکلید دوم: خالی کردن ذهن از تعصب هاکلید سوم: باور مثبت نسبت به خودکلید چهارم: عمل کردن
به یاد داشته باشیم که عظمت زندگی تنها به دانستن نیست بلکه تلفیقی از علم و عمل است.
فاصله‌ی هستی و حقیقت، فاصله‌ی عشق و هیچ. اگر می‌توانی این فاصله را پشت سر بگذار و در ما شو. عقل می‌گوید تو نمی‌توانی و دل می‌گوید کار جز توانستن نیست.‌

فاصله‌ی دال و لام،
اگر می‌توانی این دو حرف وصل کن و با ما شو.
حلمی | کتاب لامکان 
موسیقی: (Sevak Khanagyan - Qami (Wind
به نام خدا
تو کل دوران تحصیلم همش بهم میگفت نمیذارم بری سر کار نمیذارم بری
فارع التحصیل که شدم دوسال نذاشت برم
چند ماهه خودش هنش تکرار میکنه بیا برو بیا برو بیا برو
ولی یه شرط هایی مینویسم امضا کن بعد
من رو برای یک کار خوب که میدونه چقدر علاقه دارم خواستن 
دوست ندارم شرط هاش رو قبول کنم
دیگه تحمل اینهمه زور از جانب اون برام سخته
البته همه شرط هاش رو قبول کردم به جز یکی
و نمیزاره برم
نمیزاره
چطور من با این مرد زندگی کنم؟؟؟؟
چرا انقد بده؟؟
امام صادق ع میفرمود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومیدی از انچه دست مردمست  موجب عزت مومن اسک در دینش و طمع. فقریست حاضر و اماده  5 احمد بن محمد بن ابی نصر گوبیدبامام رضا عرضکردم قربانت گردم  برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی بنویس شاید از او بهره یی ببرم فرمود مرا دریغاید مانند تویی چنین چیزی طلب کند تو بر مال تکیه کن هرچه خواهیز من بگیر
باز هم جهانم تنگ شده، دلم یکی رو می‌خواد و عاشقی و اینها و چی تو این جهان کافیه و چی می‌تونه مرهم باشه؟ 
چرا ول نمی‌کنی این میل به خواستن و عاشقی رو 
خب تو این ملال فقط خواب دواست که متاسفانه قهوه خوردم و خوابم نمیاد.
چرا واقعا دارم ادامه میدم؟ هنوز نفهمیدم چرا واقعا تموم نمی‌کنم.
ملال نیست این، این خود واقعیت زندگیه... یک مزخرف بزرگ و بی‌پایان...
میل به دانستن ؟ نمی دونم شاید این بهونه‌ایا بدای ادامه ...
هر چیز که در جستن آنم، آنم
بله درست می‌گوید، من خودِ دردم، خود خواستن و نرسیدن، خودِ بیهودگی، دوستی امروز می‌گفت تمایل به پرفکت بودن باگ خلقته، راست می‌گفت چرا تا به حال توجه نکرده بودم که هرچه می‌کشم از این میل به پرفکت بودن است؟ چرا تا به حال هیچ قدمی برای تعادل در خودم بر نداشتم؟ چرا باید همه‌ی زندگی برای این باگ خلقت که کمال‌طلبی‌ست در رنج باشم؟ بس نیست ۳۵ سال که لااقل ۳۰ سالش را در این وضع گذراندم؟
بس است
گاهی اوقات هست که تو خیلی شدید روی یک موقعیت و یک امکان در خلوت خودت و دوستان پافشاری میکنی که داشته باشیش ولی امکان دسترسی به اون برات فراهم نیست و همیشه حسرتش رو میخوری. بعدِ یه مدت یهو توی جایی که اصلا انتظارش رو نداشتی اون موقعیت برات مهیا میشه ولی تو دل و جرات بدست آوردنش رو نداری و به راحتی از دستش میدی و به کلی از خیر اون موقعیت میگذری!
زندگی پره از این داستان های تضاد خواستن و رها کردن :)
میگن که شاید همه دانشگاه‌ها رو تا بعد عید تعطیل کنن و به جاش یک ماه بیشتر بریم از اون ور این یعنی من امسال روز تولدم نه تنها پیش مادرم نخواهم بود که دو تا امتحان تخصصی دارم الهی به حق پنج تن اگه چنین شد کل چین با خاک یکسان شه که گند زد به همه برنامه‌ها و اعصاب من! امضا یک پیرزن نق نقو
یکی از اساتید ازم یک کاری خواستن بعد گفتن به علت صرف وقت ازشون هزینه بگیرم یک درصد فکر کنید روم بشه چنین کنم!
همیشه خوشبخت‌ترین آدم‌ها در چشمم آن‌هایی بودند که تنهایی‌های طولانی را تاب می‌آورند، باکیفیت، بی این‌که دم از بی‌کسی و فقر لحظه‌هایشان از آدمی‌زاده‌ی دیگری بزنند؛ شاکی نیستند. با هزاری عالم و آدم در چالش و مواجهه و مراجعه، دست‌و‌پنجه‌ نرم نمی‌کنند و خیال باطل توطئه و خودشان‌ْمحوری این عالم نمی‌پزند. همیشه خوشبخت‌ترین آدم‌ها در چشمم آن‌هایی هستند که واقعن می‌دانند با لحظه‌لحظه‌های تنهایی‌ها چه کنند، با خودشان چه کنند، با ا
بسم الله الرحمن الرحیم
+امروز که رفته بودم برای طرحم یه سری امضا بگیرم چند نفر فکر کردند من پزشکم
حالا درسته یه خانوم دکتر الکی برای خودم هستم ولی من کجام به دکترا میخوره؟؟؟
+من کار بالینی بااینکه پرمشغله تره بیشتر دوست داشتم اما به من کار نظارتی دادند آخه به روحیه من میخوره نظارت؟؟؟
+با یسری رایزنی هایی که کردیم فاصله محل کاراز ۳۵ دقیقه به بیست دقیقه تقیلیل پیدا کرد ولی هنوز راضی نیستیم و میخوایم به ۵ دقیقه کاهش بدیم، اگه خدا بخواد ما فعل تو
چه تصمیم های که در پایان شب دیروز گرفته و صبح امروز به فراموشی سپرده شد. شنیدی می گویند: هیچگاه شنبه نمی آید؟ آنقد انکار شده که خودش هم میلی به آمدن ندارد. چه کسی می تواند به من تضمین دهد که فردا زنده خواهم ماند؟ پس چرا باید برای آینده ام برنامه ریزی کنم؟! وقتی یادداشت های گذشته ام را نگاه می کنم، در می یابم جنگ جوی خوبی نبودم. حال می توان با گفتن: تغییر، به واقعیت دلخواه تبدیل شود؟! حال من زجر آور گذشته و تهی بودن آینده ام است. شاید مرگ بتواند به
دیشب خوابشو دیدم.
با اینکه پیش خودم قدغن کرده بودم باهاش حرف نزنم و پیام و لایکی درکار نباشه ولی تو خواب اینکارو کردم.
عجیب تر اینکه جوابمو داد...مث همون وقتی که از سر کار برگشت و جوابمو به سبک طنزش نوشت.
شیرین مث همون وقتی که با مادرش اومدن و توی اتاق اول از همه درباره اینستاگرامش حرف زدیم...
مثل وقتی که نگام میکرد و شده بودم مخاطبش و اون دو ساعت، متفاوت ترین تجربه ی پارسالم بود
انگار خواب دیشب ادامه ی همین واقعیت بود. اینبار بیشتر...
وقتی جوابم
این پست را صرفا این جا می نویسم چون به دلایلی اینجا خیلی راحت تر هستم.
من تاکنون از واژه "خواستن" دو معنی فهمیدم که اولی به معنی درخواست خدمت و یا کالایی از شخص یا جریانی یا .... است و دومی به معنای تصمیم به انجام اقدام و یا عملی است.
قبل ها آموختم هر چه را می خواهیم باید از خدا بخواهیم چرا که گفته اند:
" التماس به خدا شجاعت است اگر برآورده شود رحمت است و اگر برآورده نشود حکمت است؛ التماس به خلق ذلت اگر برآورده شود منت است اگر برآورده نشود خفت است.
هوالمحبوب
نشسته‌ام میان هیاهوی آدم‌ها، میان خواستن‌ها و به نیاز ایستادن‌ها، منتظر دست‌های اجابت. چه از دل هم بی‌خبریم. نشسته‌ام به دعا و سکوت و نیایش. هر شب و هر شب، هر جا که بساط نیازمندی بر پا باشد، دست‌ها گرفته به سوی آسمان تنها یک چیز را از تو می‌خواهم.اینکه داشته‌هایم کم نشوند، گم نشوند. ما قانعیم به همین داشته‌های مختصر. به همین صدای نفس‌های مادر، به همین قدم زدن‌های پدر، به همین هیاهوی بچه‌ها، به صدای خنده‌های خواهرها، به دو
اولش با قرآنِ توی جیبت بهم درس دادی ،
بعد با صبر و تحملت برای تک تک آدمایی که می خواستن باهت سلفی بگیرن ،
بعد با مادرت که به بغل گرفته بودی و می بوسیدیش ،
بعد با استواریِ قدم هات توی جبهه های مبارزه با دشمن ،
و بعد با این ...

+ احساس می کنم توی مسیر آدم شدن هستم اما ترمزدستیم مییییییییخ بالاست ، هر چی هم می گردم پیداش نمی کنم این لامصّبو !!
چرا رابطه‌ی جنسی باعث وابستگی می‌شود؟






طی سال‌ها رابطه‌ی جنسی با همسر سابقم
باعث شده کارهای احمقانه‌ای بکنم. مثل وارد شدن به روابطی که هیچ برنامه‌ای
برای‌شان نداشته‌ام، فقط به این دلیل که به‌خاطر رابطه‌جنسی‌ به او وابسته
شده بودم. البته دلیلش این نبود که آن رابطه‌ی جنسی آنقدر هوش از سرم
پرانده بود که نمی‌توانستن دست از آن فرد بکشم ولی به‌این خاطر که آن
رابطه‌جنسی مغزم را فریب داده بود که از آن آدم بهتر روی زمین پیدا
نمی‌شود.
تابستان بود و در پارک تعداد کلاغ‌ها از آدم‌ها بیشتر... 
باد گرمی می‌آمد و روسری آبی کمرنگم را بازی میداد. همه چیز   آنقدر در نظر نزدیک می‌آمد که گویی دراز کردن دستمان کافیست برای قاپیدن رویاها... 
عکس آن روز را در آلبوم دارم، چیری که فرق کرده نه منم، نه تو نه شوق رویاهای بزرگی که قلبمان را از خواستن مچاله میکند، چیزی که عوض شده سنِ چشمانمان است...  از گذراندن واحدهایی سخت که خلاصه‌اش شده "عنوان"
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
از یک جایی به بعد شیفته حنیف شدم. هی نگاهش کردم و بغض کردم. هی محو چاوش خواهی‌اش شدم و حسرت خوردم. از یک جایی به بعد، برادر جان برای من شد روضه مصور. هی کاش و آه شدم وقت شنیدن «چشم»‌ حنیف به هر چه برادر جانش می‌خواست. این حجم دل سپردگی، این عمق از خاطر کسی را خواستن، کاش ما داشتیم برای امام زمان. کاش قد حنیف بشوم در دلدادگی، که هر چه تو بخواهی... که فقط نگاهم کن...که دنیا نباشد اگر تو نباشی... که لب تر کن فقط... کاش حنیف باشیم برای امام زمان...یار تنوری.
توی زندگیم چندین آرزو داشتم و دارم
آرزوهایی که بابت براورده شدن بعضی هاشون خداروشکر میکنم
بعضی های دیگه رو، خداروشکر میکنم اما... واقعیتش خیلی هم برام مهم نیست که براورده شدن
اون زمان مهم بودا
الان نیست
مثلا دانشگاه شمسی پور که من خودم رو سرش جر دادم اینقدر بعد نماز صبح نشستم دعا کردم که قبول بشم
و قبول شدم
و...
که چی؟ الان چی شد مثلا؟ واقعا مسخره بود
 
اون حجم از دعا رو برای فرج کرده بودم مینیمم 100-150 سال ظهور رو جلو مینداخت!
 
اینا مهم نیست
مهم ا
حقیقتا امروز برای اولین بار احساس عذاب وجدان کردم و از کسی ک پشتش غیبت کرده بودم معذرت خواستم،توی واتساپ هنوز سین نکرده و من کلیییی دارم میترسماز اینکه نکنه معذرت نخاستن بهتر باشه از خواستن از اینکه نکنه بد درموردم فکر کنه از اینکه نکنه در حالت بینظری درمورد من بودم و با اینکار در نظرش من ادم کلا همیشه غیبت کنی بنظر بیامکلا حالم از اینکه دستمو زدم رو سند خیلی بدهکاش دستم خشک میشه سند نمیزدم:/
#دست:
دست برکه نرسید
به  ماه شب چهارده
بر دف سینه کوفت
با دست لرزانش

#نزدیک:
نزدیکتر بیا
مسافت دوریت‌ 
به آخر دنیا برزخی من
خیلی نزدیک است
                                                       
#پرواز:
پرواز طریق خواستن است
ذهن پروانه پیله نداشت
وگرنه هیچ کرمِی
اهل پرواز نیست

#پشت:
پشت به من کرده ای
وقت رفتن ات
و آب شدم من
پشت سرت

#تنگ:
چنان به تنگ آمد
از درد فراقت
که سنگ شد
دلِ تنگ ام

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپکوسرای میخانه
کا
 
 یه چیزی شروع میشه که فکرش رو نمیکردی و وقتی تموم میشه که حسابش رو نمیکنی... این برداشت من از زندگیه... تو اصلا یادت میاد اون اوایل رو؟ اون موقع که به دنیا اومدی؟ همون موقع که کم کم کلمات رو یاد گرفتی، راه رفتن رو تمرین کردی، اصولا همه چیز رو بهت حقنه کردند؟ چرا آدم نباید یادش باشه، چرا تو حافظه نمیونه اون روزای سرنوشت‌ساز؟ مگه کل قضیه و شالوده تو همون موقع رقم نمیخوره؟ اگر فرانسوی باشی میشی طفل بامزه فرانسوی و اگر عرب باشی عرب اگر انگلیسی با
شاید شما هم بخواهید بدا نید که چگونه باید از قدرت راز استفاده کرد
برای استفاده از قدرت راز باید سه فرا یند را پشت سر بگذارید این سه فرایند به
فرایندهای خلاق معروف هستند

1خواستن

خواستن اولین وشاید مهم ترین قدم برای فرایند خلاق است در این قدم شما
اول باید به طور کاملا واضح مشخص کنید که چه میخواهید  سپس باید تصویری مشخص از انچه میخواهید را تجسم
کنید  تصویری
که بتوا نید انرا به خوبی حس کنید.برای یکبار هم که شده در زندگی  بنشینید و خواسته و هدف خ
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
دانلود آهنگ جدید علی عزیزی به نام نفسم
Текст песни nafasam Ali Azizi
نازنینم نفسم چشمای تو زندگیهМоя дорогая, мое дыхание - глаза твоей жизни
این همه خواستن من پیش تو دیوونگیهЭто все, что я хочу свести тебя с ума
انقدر خوبی که جز تو از همه خسته شدم

ادامه مطلب
روش باز کردن صحبت برای خواستن نیاز جنسی
شفاآنلاین_سلامت جنسی>جنسی>اکثر مردها در زمان ازدواج تصور رابطه جنسی مکرر و راضی کننده با همسر خود دارند و آن را یکی از نعمتهای خدادادی ازدواج تصور می کنند. در آن لحظه بیشتر خانمها هم با شوهرانشان هم عقیده هستند. اما با گذشت زمان این مردها متوجه می شوند که دیدگاه خانمهایشان با آنها یکی نیست.
 
 
 
 
 
 
آنها می فهمند که رابطه جنسی مکرر نیاز به صحبت و مذاکره دارد که آنها هیچ مهارتی در آن ندارند. در این م
+ تا کی باید دوید آیا؟!
- تا توانستن
+ توانستنِ چه؟
- کنترل آنچه قابل کنترل است، پیش‌بینیِ آنچه قابل پیش‌بینی‌ست، و فهم آنچه قابل فهم است....
 
این روزا دارم زیاد می‌دوم... اما آخر شب، با همه‌ی خستگی و کوفتگیِ تن، قلبم آروم و راضیه :) و به نظرم تنها معیارِ درست بودن یا نبودن هر تلاشی همینه..
روزی که فهمیدم اعتماد به نفس خودم را از دست داده ام، در خود شکستم. آیا تو هم از آن دسته از آدم هایی هستی که فکر می کنی فقط باید موفق شوی، بدون اینکه هیچ اشتباهی بکنی. یک موفقیت عالی و منحصر به فرد! من هم به دنبال چنین چیزی بودم. موفقیت و موقعیت عالی. بهترین ها، هرچند سخت و دشوار باشند. زندگی ام پراز آرزو بود. امید و آرزو. به توانایی های خود برای پیشگیری از هر اشتباه و شکستی ایمان داشتم. تمام موفقیت های زندگیم به سختی به دست آمده بودند. من به خودم بی
عشق در لحظه پدید می آیددوست داشتن در امتداد زمان؛این، اساسی ترین تفاوت میان "عشق و دوست داشتن" است.عشق، معیارها را درهم می ریزد...دوست داشتن بر پایه ی معیارهابنا می شود...عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشددوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد...عشق، قانون نمی شناسد!دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست...عشق، فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم ...دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم
در پست های اخیر به این موضوع اشاره شد که قانون جذب چگونه کار می کند ولی ما باید بدانیم که مهمترین چیز خواستن است که چگونه بخواهیم قانون جذب تمام فعل های منفی را مثبت میکند یعنی اگر شما بگوید من دیر نمی‌رسم دیر خواهید رسید این مهم است که چگونه جمله های خود را درست کنیم در پست‌های دیگر جملاتی را به شما می‌گویند که گفتنش تاثیر بسیاری در زندگی شما دارد این جملات را تکرار کنید تا قانون جذب را فرا بخوانید.
به امید دیدار با ما همراه باشید. 
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از هنر زندگی : با تقویت اراده خود تا حد زیادی می‌توانید با دشواری ها کنار بیایید و به اهدافتان برسید. به همین منظور اهمیت و ضرورت پرداختن به این موضوع  و اینکه چگونه بتوانیم اراده قوی داشته باشیم بیش از پیش خود را نشان می‌دهد. احتمالا برای شما نیز اتفاق افتاده است که در نیمه راه خسته شوید و یا شروع کار برایتان سخت باشد. اولین ابزار برای شروع کار، اراده و خواستن است. اگر اراده
ادامه مطلب
مطمئنم خواندن این مطالب براتون خیلی مفید خواهد بود. مفید و کاربردی !
شاید خواستن و دوست داشتن ای که الان در ذهن من است با آنچه در ذهن شماست بسیار متفاوت باشد.
امشب به این نتیجه رسیدم که خواستن هر چیزی راه متفاوتی داره و همیشه از یک راه نباید وارد شد
مثلا وقتی تشنه ای و بخوای کسی این نیاز ات رو برطرف کنه، باید به طرف مقابل ات بگی تشنه ام و نیاز به آب دارم
اما وقتی احساس می کنی که نیاز داری دوست ات با تو محترمانه برخورد کنه، این که بهش بهش با من محت
روزی که فهمیدم اعتماد به نفس خودم را از دست داده ام، در خود شکستم. آیا تو هم از آن دسته از آدم هایی هستی که فکر می کنی فقط باید موفق شوی، بدون اینکه هیچ اشتباهی بکنی. یک موفقیت عالی و منحصر به فرد! من هم به دنبال چنین چیزی بودم. موفقیت و موقعیت عالی. بهترین ها، هرچند سخت و دشوار باشند. زندگی ام پراز آرزو بود. امید و آرزو. به توانایی های خود برای پیشگیری از هر اشتباه و شکستی ایمان داشتم. تمام موفقیت های زندگیم به سختی به دست آمده بودند. من به خودم بی
رهروان خسته را احساس خواهم داد 
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت 
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سِهره ها را از قفس پرواز خواهم داد 
چشم ها را باز خواهم کرد ... 
*
خواب ها را در حقیقت روح خواهم داد 
دیده ها را از پس ِ ظلمت به سوی ماه خواهم خواند 
نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت .
گوش ها را باز خواهم کرد ...
*
آفتاب دیگری در آسمان ِ لحظه خواهم کاشت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سوی خورشیدی
 
باید بتوانی از خود و داستان هایت بیشتر بنویسی ولی دوست نداری و مایل نیستی. مشکل از آن جا آغاز می شود که میان این خواستن و دوست نداشتن کشمکشی مدام در جریان باشد و تو هر بار - به خود که دروغ نخواهی گفت - علت تازه ای برایش می یابی و شگفت زده می شوی از این چرخه بی پایان تغییرات درونیت که گویا هیچ گاه پایان نخواهند یافت؛ و گویا برای همیشه کودکی هستی خیال باف و خیال خواه و خیال زی که وارونه گذران می کند از خیال به حال.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
مولایمان امام امیرالمومنین علی علیه الاف السلام (در ترغیب زیر بار ناکس نرفتن) فرموده است :
1-از دست رفتن حاجت و نیاز آسانتر است از خواستن آن از ناکس (زیرا از دست رفتن آن مستلزم اندوهى است ولى درخواست از ناکس روا بشود یا نشود موجب شرمندگى و ذلت و خاری در حال و آینده و نسل‌های بعدی  است).
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و الغلبه
به نام خدا
تازه وقتی به دو قدمی مرگ میرسی
‌می‌فهمی حیات چه نعمت بزرگی بود
نفس کشیدن
دیدن
رنگ‌ها
همه موجودات
حتی مورچه‌های دانه کش
چه جلوه‌ای بودند از آن عظیم عزیر
وقتی به مرگ نزدیک می‌شوی
تازه می‌فهمی چقدر زمان داشتی
چقدر فرصت بود
برای خوب بودن با دیگران
برای خوب خواستن برای همه
حتی برای خودت
و تو همه اینها را از دست داده‌ای
زمزمه می‌کنی
دمی
فرصتی
زمان کوتاهی برای
خوب بودن به من بدهید
اما این درخواست هرگز پاسخ داده نمی‌شود
تو مانده
عشق، موضوع صحبت دیشب بچه ها بود. هر چی می گفتند یکی بود بگه نه این تمام عشق نیست. از دوست داشتن های زیاد، دلتنگی های ترمز بریده و انتظارهای به مقصد نرسیده، اما یک نفر بود در حالی که داشت گوشیشو چک می کرد، بگه این تمام عشق نیست. صبرشان به اتمام رسید و از سوشیانت فرزند سکوت اندکی هنجارشکنی خواستن. 
عشق، همچون تپه ای می مونه که عاشق خورشیده. هر صبح با طلوعش برایش آواز می خواند و غروب که فرا می رسد، اشک می ریزد و شب ها در انتظار می نشیند. او عاشق است ب
رویا آمده و جا خوش کرده در دلم.
انگار که سال هاست که ندیدمش. مثل یک غریبه ی آشنا، مثل آن دختر نیمه آشنایی که در خیابان میبینی و اسمش نوک زبانت است اما یادت نمی آید که نمی آید ولی روزها فکرت درگیرش می شود.
مثل عطر خوشی که یک حس لطیف آشنا را در دلت رقصانده و دلت می خواهد هی بیشتر و بیشتر شود.
خانم ها و آقایان، باور بفرمایید بدون رویا داشتن، بدون خیلی خیلی زیادتر خواستن از صرفا نفس کشیدن دوام نمی آوریم.
در انکار عظمت خویش عجب استاد شده ایم. روتین بود
ته این نوشته ها، سرمو میگیرم بالا و به خاطر خودم، چشم توو چشم ِ همه دنیا گریه میکنم.از دست دادن،ترک کردن دوست داشتن ها،درجا زدن،ترسیدن،نفهمیدن،خواستن،همه اشون برای منن البته نه منِ الان،من الان فقط خسته اس،دلم گریه کردن چایی داغ ۱۲ ساعت خوابیدن درس نخوندن وقت گذرون و بی وقفه قدم زدن میخاد.الان بیشتر با خانواده وقت میگذرونم پیش دوستام شاد ترم و همه چیزای قدیمو فراموش کردم،پوسته ی امروزم با دو سال قبل فرق داره،قشنگ تره:)حتی تو نوشته هامم مع
 
شاید که سفره های پر از نان برای بعد 
در خانه فقر آمده ، ایمان برای بعد
 
یک روز دوست پشت در خانه اش نوشت 
ما خسته ایم ، دیدن مهمان برای بعد 
 
یک کوچه در کنار من کودکی بکش 
تصویر مرد پیر خیابان برای بعد
 
جا مانده است دفتر فریاد در حیاط 
فرصت دهید ، بارش باران برای بعد 
 
هرگز کسی ندید که یخ زد نگاهمان 
هرگز کسی نگفت زمستان برای بعد
 
پرواز ، این همیشه ترین ، پیش روی ماست
یک عمر پشت میله های زندان برای بعد
 
شاید برای بعد ، کسی از تبار من 
بهتر ب
هزار تا پرونده ی نا تموم توی سر بازه.. هر کاری میکنم خواب به چشمام نمیاد.. مثه یه جقد پیر چشمام بازه و انگار دارم محاسبه می کنم
روزی دوازده تا قرص میخورم اما انگار نه انگار
یه روزی فک میکردم اگه یه نفر ۴ تا قرص با هم بخوره میخوابه و دیگه هیچ وقت بیدار نمیشه اما انگار اشتباه میکردم
خیلی روز خوبی رو شروع کرده بودم.. تو حق نداشتی روز و شبم و خراب کنی.. حق نداشتی
خسته شدم از بس همه خواستن تغییرم بدن
خواستن مثه بچه ها تشویقم کنن
خسته شدم از اینکه نزاشتی
برای داشتن دوستانی خوب نیازی نیست هر شب بیرون بروید اما باید برای بهبود زندگی اجتماعی خود تلاش بسیاری کنید. تنها چیزی است که برای ساخت یک زندگی اجتماعی جدید نیاز دارید کمی صبر و خواستن این است که خودتان را بیرون از شرایط فعلی قرار دهید.

ادامه مطلب
مثل نصفه شکاندنش، مثل باقی ماندن دو نیمه و تصمیم به کشیدنِ نیمه‌ها، مثل اولی، مثل غلیظ مثل توانستن، مثل مثل همیشه نبودن، مثل اصل غلظت تلخی، مثل نچسبیدن، ماندن، افتادن، بلند شدن، آوردن یکی دیگر، دیدن، بهتر دیدن، ماندنِ هنوز یکی دیگر، کشیدن، مثل قبل بودن‌های کم توان، ملو، آهنگ‌های نا آشنا. تمام شدن‌های همیشگی، ماندن در کف. رفتن سراغ کاملِ بین دو نیمه، مثل همیشه تلخ بودن، احساس تلخی متوالی، سه بار سرچ کردن پونز اشتباهی، بعد پونز، دود خورد
وقتی خاک قبر ابن تیمیه شفا می‌دهد اما شفا خواستن از تربت امام حسین علیه السلام شرک و قبرپرستی است!!!
ابن ناصر الدین دمشقی از پیروان ابن تیمیه مى‌نویسد:
قَالَ عَلیّ بن عبد الْكَرِیم ابْن الشَّیْخ سراج الدّین الْبَغْدَادِیّ الاصل البطایحی الْمزی أَخْبرنِی بِشَیْء غَرِیب قَالَ كنت شَابًّا وَكَانَت لی بنت حصل لَهَا رمد وَكَانَ لنا اعْتِقَاد فِی ابْن تَیْمِیة وَكَانَ صَاحب وَالِدی وَیَأْتِی الینا ویزور وَالِدی فَقلت فِی نَفسِی لآخذن من تُ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها